معنی ملکه مقتدر روسیه
حل جدول
کاترین کبیر
کاترین
ملکه روسیه
کاترین
کاترین دوم
ملکه مقتدر انگلستان
ماری تودور
امپراتریس مقتدر روسیه
کاترین دوم
ملکه قدرتمند روسیه
کاترین
آخرین ملکه روسیه
الکساندرا
ملکه مشهور روسیه
کاترین
لغت نامه دهخدا
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](اِخ) عباسی. رجوع به جعفربن احمدبن طلحه... شود.
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](اِخ) از نامهای خداست.(از ذیل اقرب الموارد). نامی از نامهای خدای تعالی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مقتدر.[م ُ ت َ دِ](اِخ) رجوع به احمدبن سلیمان سیف الدوله در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 128 شود.
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](ع ص) توانا.(مهذب الاسماء)(دهار). قادر و توانا.(ناظم الاطباء): و کان اﷲ علی کل شی ٔ مقتدراً.(قرآن 45/18). || دیگ پز.(آنندراج). پزنده ٔ در دیگ.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد)(از محیط المحیط). || میانه از هر چیزی.(منتهی الارب)(آنندراج). وسط و میانه از هر چیزی.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || رجل مقتدرالطول، مرد میانه بالا.(از اقرب الموارد). || پُر.(منتهی الارب).
معادل ابجد
1120